نویسنده: موریس واعیس
ترجمه: سید حامد رضیئی


 
در دهه 1960 زمانی کاهش توسعه اقتصادی در اتحاد جماهیر شوروی آشکار شد که این کشور نتوانسته بود بر مشکلات کشاورزی چیره شده و موفق نشده بود تأخیر خود در زمینه تولید مواد غذایی مصرفی را جبران کند. خروشچف قول داده بود تا سطح زندگی مردم شوروی هم سطح زندگی کشورهای اروپای غربی و حتی بالاتر از آن ها باشد. شوروی درباره اجرای برنامه های ارائه شده تأخیر و در فناوری هم فاصله زیادی با کشورهای غربی داشت. روشنفکران شوروی بروکراسی و حوضه صلاحیت تشکیلات حزبی را مقصر می دانستند. در پانزدهم اکتبر 1964 به دنبال اعتراض روشنفکران و عدم موفقیت برنامه ها، انقلابی در درون حزب به وجود آمد و نیکیتا سرگیئیوویچ خروشچف که در آن واحد دبیر اول کمیته مرکزی حزب کمونیست و رئیس شورای وزرای اتحاد جماهیر شوروی بود از کار کناره گیری کرد.
لئونید ایلیچ برژنف دبیر کل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی و آلکسی نیکولائیوویچ کاسیگین نخست وزیر اتحاد جماهیر شوروی به جای خروشچف بر مسند قدرت نشستند و با مشکلات نوسازی اقتصادی و اجتماعی شوروی مواجه شدند. خط فکری برژنف با آزادسازی زندگی شهروندان شوروی موافق نبود؛ این موضوع در داخل و خارج کشور بازتاب خوبی نداشت. اقامه دعوا علیه روشنفکران شوروی از قبیل سینیاوسکی و دانیل و محکومیت آن ها ناشی از خواست و اراده ایدئولوگ های حزب کمونیست با پشتیبانی ارتش سرخ بود تا به بقیه روشنفکران شوروی تفهیم شود که باید در خط فکری برژنف و پیرو انگیزه های حزب باشند. محکومیت سیناوسکی (1) شروعی برای تنبیه روشنفکران شوروی، بازگرداندن آن ها به سوی حزب بود؛ در همین زمین آلکساندر سولژنیتسین به خارج از شوروی تبعید شد.
روش شوروی در مورد تبعیدهای گولاگ ها مورد اعتراض جمهوری خلق چین و جمهوری های دموکراتیک خلقی قرار گرفت و به دنبال آن تفکرات و تمایلات ملی گرایی و لیبرالی گسترش پیدا کرد.

تفرقه بین چین و شوروی

تعارض بین چین و شوروی به سال 1950 و به زمانی برمی گردد که توافق های همکاری تنگاتنگ بین دو کشور وجود داشت. مناقشه بین دو کشور از نوع کلاسیک و در راه منافع قدرت و اداره سرزمین بود و تضادهای ایدئولوژیکی هم به آن اضافه شده بود که در بیستمین کنگره حزب کمونیست شوروی در سال 1956 بیشتر آشکار و مورد انتقاد قرار گرفت.
شوروی در سال 1957 در مورد استحکام روابط بین چین ملی و ایالات متحده امریکا سکوت اختیار کرد و عکس العمل نشان نداد. پکن مسکو را سرزنش کرد که با تمام قدرت در جستجوی صلح است و استراتژی انقلابی را به نفع «تجدید نظر طلبی» کنار گذاشته است. مائوتسه تونگ بعد از مسافرتی که به مسکو کرد در سال 1958 «جهش بزرگ به جلو» در روستاهای جمهوری خلق چین را اعلام کرد، در همان زمان جزایر ماتسو و کینمن (2) را بمباران و روابط تنگ تری با گروه های انقلابی جهان سوم برقرار کرد که خود چالش دوگانه ای برای ایالات متحده امریکا و اتحاد جماهیر شوروی به وجود آورد. خروشچف برنامه «جهش بزرگ به جلو» در روستاهای چین را محکوم کرد و نهایتاً کمک های اقتصادی و فنی شوروی به چین را به حالت تعلیق درآورد و به فراخوانی و مراجعت هزاران تکنسین و کارآموزی که در سرزمین چین مشغول به کار بودند، پرداخت. رقابت بین قدرت دو حزب کمونیست چین و شوروی به رویارویی ایدئولوژیکی منجر و در نتیجه مبارزه عمیقی بین دو دولت پدیدار و در سال 1962 آشکار شد. چین با شکست در برنامه «جهش بزرگ به جلو» و اشتباهاتی که صورت گرفته بود از اردوگاه سوسیالیست ها کنار گذاشته و در ژانویه 1962 روابط خود با آلبانی را تنگ تر و محکم تر کرد. چین بعد از این تاریخ در انزوای کشورهای سوسیالیستی قرار گرفت.
مسکو در آوریل 1962 شورش هایی در مرز استان خودمختار سین کیانگ اویغور (3) در شمال غربی چین ایجاد کرده و در مناقشاتی که چین را در برابر تبت قرار داده بود، از هند حمایت کرد. مناقشات مرزی بسیار شدیدی بین چینی ها و ملی گراهای تبتی به رهبری دالایی لاما که به هند پناه آورده بود به وجود آمد. چینی ها در سپتامبر و اکتبر 1962 با تهاجم غافلگیرانه ملی گراها را شکست دادند. چین از بحران کوبا سوء استفاده کرد و شوروی را متهم به تسلیم در برابر امپریالیسم امریکا کرد. خروشچف هم به نوبه خود در دوازدهم دسامبر 1962 در اجلاس نمایندگان احزاب کمونیست در مسکو، چین را به باد انتقاد گرفت و از تعصب و جزم گرایی رهبران چین یاد کرد و با لحن تمسخر آمیزی از بی ارادگی و بی اعتنایی رژیم پکن در مقابل تجاوزهای هنگ کنگ، ماکائو و جزیره فرمز سخن راند.
شکاف اعتقادی که بین مسکو و پکن بعد از 1963 به وجود آمده بود مشکلات دیگری را به دنبال داشت و چین در اول اکتبر 1964 راه خود را برای عضویت در کلوب اتمی هموار کرد و در برابر شوروی قرار گرفت. رهبران چین در هشتم مارس 1963 به «قراردادهای نابرابری» که در قرون نوزدهم توسط روس ها بر آن ها تحمیل شده بود اعتراض کرده و خواستار تملک ششصد جزیره کوچک بر روی رودخانه های آمور و اوسوری (4) شدند. دولت شوروی به چین جواب تندی داده و ادعا کرد که متصرفات قرن نوزدهم غیرقابل انتقال و مرزهای شوروی ثابت و تغییرناپذیرند.
ادعاهای مربوط به سرزمین های تصرف شده در قرن نوزدهم به هیچ وجه نتوانست از رویارویی ایدئولوژیکی بین دو کشور بزرگ کمونیستی بکاهد. مائو تسه تونگ در پانزدهم ژوئن 1963 نامه ای با محتوای بیست و پنج ماده به خروشچف نوشت و در آن برتری حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی را نفی کرد. از منظر رهبران چین «ترازهای کرملین» تجدید نظر طلبانی هستند که به صورت عینی و واقعی به صورت متحد ایالات متحده آمریکا درآمده اند. مبارزه برای رهبری کمونیسم جهانی بین چین و شوروی حتی بعد از سقوط خروشچف ادامه داشت. انقلاب فرهنگی چین در سال 1966 باعث انتقاد و جبهه گیری شدید شوروی گردید و سعی کرد علیه حکومت مرکزی چین شورش هایی بین اقلیت های ملی گرای جمهوری خودمختار سین کیانگ اویغور به وجود آورد. چین اولین بمب اتمی خود را در شانزدهم اکتبر 1964، و اولین بمب اتمی H را در هفدهم ژوئن 1967 آزمایش کرد. دستیابی چین به قدرت های اتمی و گرماهسته ای (5) می توانست انگیزه ای باشد تا شوروی زرادخانه هسته ای چین، در استان خودمختار سین کیانگ اویغور را بمباران کند و هر لحظه امکان رویارویی بین دو کشور وجود داشته باشد. درگیری بر روی رودخانه اوسوری در شمال شرق چین شروع و چین که تهدیدهای شوروی را جدی گرفته بود تغییر عقیده داد و متوسل به راه های دیپلماتیک شد.

اعتراض در اروپای شرقی

اعتراض های ایدئولوژیکی که در دهه 1960 توسط پکن صورت گرفته بود باعث تخریب اعتبار اتحاد جماهیر شوروی و بازتاب آن در روابط بین مسکو و جمهوری های دموکراتیک خلق اروپا گردید. هرچند که اتحاد جماهیر شوروی از بعضی از اقدامات انجام شده توسط رومانی چشم پوشی کرده بود ولی انقلاب در چکسلواکی را سرکوب کرد.
مشکل اساسی یوگسلاوی همزیستی مسالمت آمیز جوامع گوناگون این جمهوری بود ولی با جایگزینی احتمالی تیتو توانسته بود تنش های موجود بین صرب ها و کروات ها و اعتراض هایی که در سال 1963 توسط گروه مخالف به رهبری میلووان جیلاس (6) به وجود آمده بود را از بین ببرد. یوگسلاوی بعد از مداخله اتحاد جماهیر شوروی در امور داخلی چکسلواکی و عدم مداخله و اظهار نظر در این مورد بیشتر از قبل مورد بی مهری اردوگاه سوسیالیست ها و در انزوای کامل قرار گرفت.
ولادیسلاو گومولکا (1905-1982) بعد از چهارده سال حکومت بر لهستان شورش های چهاردهم و پانزدهم گدانسک را سرکوب کرد. این شورش ها باعث برکناری گومولکا و به قدرت رسیدن ادوارد گِیِرک (7) به عنوان دبیر اول حزب کمونیست شد.
دولت رومانی عضو فعال کومکون ادعای خودمختاری کرد و بعد از آن تخصصی شدن کشاورزی تحمیلی اتحاد جماهیر شوروی را نپذیرفت. رومانی در مناقشاتی که بین مسکو و پکن به وجود آمده بود هیچ اظهار نظری نکرده و در سال 1964 ادعای استقلال نمود. رهبران رومانی بعد از بهار 1966 تحت تأثیر تفکرات استقلال طلبی قرار گرفته و پیمان ورشو را همچون دیگر پیمان ها نوعی اتحاد بین کشورها تصور کرده و مدعی شدند که استقلال اعضای آن وهم و خیالی بیش نیست. آن ها بی طرفی در مناقشات خارجی را پذیرا و در مشکلات خاورمیانه هیچ اظهارنظری نکردند؛ آن ها در سی و یکم ژانویه 1967 روابط سیاسی با جمهوری فدرال آلمان برقرار کردند و دقیقاً در زمانی که مجارستان، بلغارستان و چکسلواکی به «دکترین اولبریخت» ملحق شدند، جمهوری دموکراتیک آلمان را به رسمیت شناختند. یکی از شرایط ایجاد عادی سازی روابط با جمهوری فدرال آلمان به رسمیت شناختن و حفظ مرزهای موجود بود. بخارست هنگام مداخله اعضای پیمان ورشو در بیست و یکم اوت 1968 در امور داخلی چکسلواکی شرکت نکرده و شوروی را به خاطر ایجاد چنین موقعیتی سرزنش کرد. رومانی اولین کشور سوسیالیستی بود که در اوت 1969 از ریچارد نیکسون رئیس جمهور آمریکا در کشور خود استقبال کرد.
چکسلواکی و «بهار پراک»- چکسلواکی بر خلاف رژیم رومانی که در داخل، کشور بسیار سختگیری بود، بعد از 1963 نوعی آزادی برای شهروندان قائل شد. استالین زدایی در هنگام برگزاری کنگره حزب کمونیست چکسلواکی با وجود حضور آنتونیین نوووتنی (8) طرفدار استالین توسعه پیدا کرد.
تمایل به اصلاحات اقتصادی بر تمایل به خودمختاری اسلواکی نسبت به منطقه بوهم افزوده شد و چکسلواکی در سال 1967 به دنبال جنگ اعراب و اسرائیل با صراحت بیشتری این موضوع را بیان کرد. الکساندر دوبچک رهبر جناح لیبرال حزب کمونیست اسلواکی رسماً به کنار گذاشتن نووتنی که در چهارم ژانویه 1948 از مقام دبیر کلی حزب کمونیست کناره گیری کرده و مورد بی مهری شوروی قرار گرفته بود، اعتراض کرد. دوبچک بعد از وی به دبیر کلی حزب و لودویک اسووبودا در مارس 1968 به عنوان رئیس جمهور چکسلواکی انتخاب شدند. دوبچک که در بین روشنفکران و کارگران از شهرت بسیار خوبی برخوردار بود فکر کرد توانسته است بین حزب کمونیست چک و احترام به آزادی آشتی برقرار کند. برنامه عملی حزب کمونیست چک در آوریل 1968 ایجاد احزاب سیاسی دیگر و آزادی اطلاعات را پذیرفته بود. در این زمان «بهار پراک» شروع شد.
قانونی اساسی جدید در حال تدوین بود و دولت جدیدی به رهبری چرنییک (9) طرفدار آزادسازی و اوتا سیک اقتصاددان، قدرت را به دست گرفتند. اسمرکوفسکی یکی از لیبرال های کمونیست مشهور، به ریاست مجلس ملی چکسلواکی انتخاب شد و سپس کنگره حزب کمونیست چکسلواکی محل تلاقی و مواجهه بین طرفداران نوووتنی و اصلاحات گردید.
بهار پراک مورد تردید و بدگمانی شوروی قرار گرفت. رهبری جمهوری های خلق می ترسیدند که تخلطی از اهداف حزب کمونیست که در لهستان هم در موقعیت حساسی قرار گرفته بود، به کشور آن ها سرایت کند، لذا رهبران کرملین خواستار مداخله در امور داخلی چکسلواکی شدند. دوبچک در ژوئیه 1968 طرح اعضای پیمان ورشو را نپذیرفت. هرچند که طرح بازنگری به ساختار حزب کمونیست چکسلواکی در نهم اوت 1968 در هیئت رئیسه حزب به اتفاق آرا به تصویب رسیده بود ولی نوعی آزادی همچون حق آزادی بیان و رأی مخفی نیز پیش بینی شده بود. اصلاحات در مجارستان به این صورت پیش بینی شده بود که حزب کمونیست باید موقعیت برتر و بالاتری در بین احزاب دیگر داشته و هیچ وقت ادعای بی طرفی حتی صوری هم نکرده و تعلق خود به پیمان ورشو را نیز نفی نکند. حکومت کمونیستی چکسلواکی از حمایت سخاوتمندانه شهروندان برخوردار بود.
ارتش پیمان ورشو مرکب از سربازان اتحاد جماهیر شوروی، جمهوری دموکراتیک آلمان، لهستان، مجارستان و بلغارستان در بیست و یکم اوت 1968 وارد خاک چکسلواکی شده و به طرف مراکز حساس پراگ حمله ور شدند که کشتار زیادی به دنبال داشت. چرووننکو (10) سفیر اتحاد جماهیر شوروی و طرفداران وی رهبران «بهار پراگ» را دستگیر کردند. گروه مقاومت در اطراف اسووبودا رئیس جمهور چک گرد هم آمدند و همزمان اعتصاب و اعتراضی که توسط کنگره حزب کمونیست چکسلواکی تصویب شده بود، شروع شد.
رهبران آزادشده چکسلواکی طرفدار مسکو پست های قبلی خود را به دست آوردند و بعد از آن به کرملین فراخوانده شده و توافق هایی با مسکو درباره محدودیت آزادسازی و اصلاحات امضا کردند. شوروی در شانزدهم اکتبر 1968 پیمانی را برای حضور موقت گروه های ارتش سرخ در خاک چکسلواکی به امضا رساندند که بعد از آن تحریکات ضد شوروی شروع شد. شورش های چکسلواکی بعد از اولتیماتوم مارشال گریچکو وزیر دفاع اتحاد جماهیر شوروی در مارس و آوریل 1967، سرکوب شد. دوبچک از دبیرکلی حزب کمونیست کنار گذاشته شد و گوستاو هوساک (11) به دبیرکلی حزب کمونیست منصوب و بعد از آن تصفیه وسیعی در حزب کمونیست انجام گرفت؛ سانسور دوباره برقرار و عادی سازی کمونیستی به وجود آمد.
اتحاد جماهیر شوروی سعی کرد از گسترش اصلاحات و آزادسازی در کشورهای اقماری خود جلوگیری کند. و تفسیر جدیدی از پیمان ورشو انجام داده و آن را «دکترین برژنف» یا «حاکمیت محدود» نامید. شوروی سعی کرد حاکمیت ملی کشورهای سوسیالیستی را در راه منافع کلی جامعه دولت های سوسیالیستی محدود کند. احزاب کمونیست کشورهای اروپایی و به خصوص احزاب کمونیست ایتالیا، فرانسه و اسپانیا دخالت شوروی در امور داخلی چکسلواکی را محکوم کردند. رومانی یکی از اعضای پیمان ورشو، دخالت شوروی را تقبیح کرد و دولت آلبانی در سپتامبر 1968 از ادامه عضویت خود در این پیمان خودداری کرد.
زمانی که کنفرانس هفتاد و پنج حزب کمونیست جهان از پنجم تا هفدهم ژوئن 1969 در مسکو برگزار شد، اتحاد جماهیر شوروی متوجه نقش مدیریت خود در جنبش های کمونیستی بین المللی و عدم یکپارچکی احزاب کمونیست گردید؛ در این کنفرانس راه های مختلفی را برای رسیدن به سوسیالیسم تعریف کردند.

پی نوشت ها :

1. siniavski/Daniel سینیاوسکی و دانیل در سال 1966 و گنزبورگ در سال 1968 ماچنکو در سال 1969 و ... روانه زندان شدند؛ چخارانسکی در سال 1978 روانه بیمارستان روانی و سولژنیتسین برنده جایزه نوبل ادبیات 1970 از اتحادیه نویسندگان شوروی اخراج و در فوریه 1974 مجبور به ترک شوروی شد. رونه گیرو. از روسیه تا شوروی. پاریس، انتشارات ناتان، 1982، ص 215.
2. Matsu et kinmen (Quemoy)
3. در بعضی از متون جغرافیایی به صورت «شین جیانگ اویگور» معرفی شده است.
4. Amour et Oussouri آمور رودخانه ای به طول چهار هزار و سیصد و پنجاه و چهار کیلومتر که قسمتی از آن در مرز چین و روسیه قرارگرفته و به دریای اختسک سرازیر می شود؛ اوسوری، سونگاری و آرگون شاخه های رودخانه امور هستند-م.
5. Thermouncleaire
6. Milovan Djilas
7. Edward Gierek
8. Antonin Novotny (1904-1975)
9. cernik,ota sik
10. Tchervonenko
11. Gustave Husak

منبع: واعیس، موریس؛ تاریخ روابط بین الملل از 1945 تا 2008، تهران: امیر کبیر، 1390.